برشی از یک کتاب

آن وقت ها که چهار پادارها هم توان بالا رفتن از سربالایی امام زاده را نداشتند، وسط چله زمستان هوس امام زاده داوود کرده بود. برای تفریح نمی رفت. می گفت: “برای خودسازی لازمه”.
با بدبختی تا زانو توی برف رسیدیم بالا پیش امام زاده. کوه های اطراف پوشیده بود از برف. انگشتهای دست و پایمان انگار مال خودمان نبود. گوش ها و نوک بینیمان یخ زده بود. بخار سفید نفسمان تند و تند از دهانمان بیرون می آمد. دنبال جایی میگشتیم گرم شویم که دیدیم محمد آستین هایش را بالا کشیده و میرود سمت رودخانه!! همان طور که از سرما می لرزیدیم، صدا زدیم: “صبر کن گرم شیم با هم میریم”
نشنید انگار!
رفت وضو گرفت و برگشت.
امام زاده ساکت و خلوت بود. گوشه ای ایستاد به نماز، مثل ما زمینی نبود. با ذکر خدا گرم می شد.
شهید محمد بروجردی
برشی از کتاب: خودسازی به سبک شهدا، کاری از موسسه فرهنگی حماسه ۱۷، ص ۶۴ و ۶۵.
#معرفی_کتاب
#برشی_از_یک_کتاب
پست های مرتبط

اردیبهشت 13, 1404

اردیبهشت 5, 1404

اسفند 9, 1403

بهمن 22, 1403

بهمن 19, 1403
دیدگاهتان را بنویسید